سامانسامان، تا این لحظه: 5 سال و 13 روز سن داره

سامان جان به چشمان مهربانه تو می نویسم حکایت بی نهایت عشق را

جان منی از این عزیزتر نمی شود....

شش ماهگی

شش ماهگیت مبارک گل بهارم سلام نفس مامانی، از کی شدی نفس مامانی؟ از شش ماه پیش که برای اولین بار نگاهم به صورت کوچولو و چشمای پر امیدت افتاد شدی نفسم، شدی همه جونم و شدی دلیل شادی های بی دلیل من. عشق کوچولوی من، این روزهای قشنگ با هم بودنمون عجیب زود میگذره و من بین دو احساس هنوز درگیرم؛ یکی شوق دیدن شکوفایی، رشد و پیشرفت های زندگیت و یکی حس دلتنگی برای هر کدام از روزهای گذشته… دلبر کوچولوی من خوشحالی و خوشبختیت بزرگترین آرزوی منه. ...
27 مهر 1398

نشستن

من به فدای نشستنت نمیدونی چقد با داداشی خوشحالیم آخه بالاخره خودت بدونکمک و بالش نشستی انقد ذوق میکردی که نشستی 🥰 نشستنت مبارک دلربای من  کوچک رویایی من دنیا اگر خودش را بکشد نمیتوان به عشق من به تو شک کند تمام بودنت را با تمام وجودمون  حس می کنیم ...
23 مهر 1398
1